شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
و ز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم...



شباهنگام
در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سر کوهی دام
گرم یاد آوری یانه
من از یادت نمی کاهم...


تو را من چشم در راهم....
نیما یوشیج