در بعضی از آیات قرآن تعبیر ادای امانت یا عدم خیانت در امانت شده و در بعضی از آیات تعبیر به رعایت امانت شده است این دو تعبیر نشان دهنده این است که فرقی بین این دو وجود دارد می توان گفت که لفظ رعایت عام تر و جامع تر است که حتی شامل اداء امانت هم می شود به تعبیر دیگر وقتی که لفظ رعایت بیان می شود و گفته می شود امانت را رعایت می کنند چنانکه در ایه آمده لاماناتهم راعون شامل اداء امانت و همین طور محافظت و مراقبت کامل از آن می شود . بنابراین اگر کوتاهی در اصلاح چیزی که مورد امانت است باعث ضرر یا خطری بشود شخص امین موظف است که در اصلاح آن بکوشد پس رعایت امانت که گفته می شود سه کار را می فهماند :
یک حفظ دوم اصلاح و سوم اداء امانت . این است که لفظ رعایت عام است و جامعیت دارد ولی اداء امانت جزئی از مطلب را می فهماند .
گردآوری کننده: شهیدمنا روحانی مصطفی مرتضایی
مرد فقیری که گرفتار فقر و بیماری بود، با کمک امام زمان (عج) از مشکلات رهایی یافت و به دختر مورد علاقه اش رسید.
به گزارش ، این داستان در مورد فردی است که عاشق دختر همسایه شده بود. او برای رسیدن به عشقش هر کاری میکند ولی در آخر متوسل به درگاه امام زمان (عج) میشود، که با عنایت حضرت صاحب الزمان (عج) از بیماری نجات یافت و به دختر مورد علاقهاش رسید.
نکات بسیار تامل برانگیز در این داستان وجود دارد. از جمله اینکه زیارت وجود مقدس حضرت میتواند نصیب هر کسی شود (و این نیست که خاص عرفا یا خواص باشد) و ثانیا برای دیدار حضرت لازم نیست که حتما درخواست بسیار عارفانهای داشته باشی. ظاهرا کیفیت درخواست مهم است نه نوع درخواست. اینکه هر چی میخواهی را خالصانه طلب کنی.
شیخ باقر کاظمی مجاور در نجف حدیث کرد که در نجف اشرف مرد مومنی بود که شیخ محمد حسن سریره نام داشت. او در سلک اهل علم، مرد با صداقتی بود. بیمار بود و در نهایت تنگدستی و فقر و احتیاج زندگی میکرد. حتی قوت و غذای روزانه خود را نداشت و بیش تر اوقات به خارج نجف در بیابان نزد اعراف اطراف نجف میرفت تا این که قُوت و آذوقه ای برایی خود تهیه کند امّا آنچه به دست میآورد او را کفایت نمیکرد . با همین حال, سخت دوست داشت با دختری از اهل نجف ازدواج کند که عاشق او شده بود و او را از خانوادهاش خواستگاری کرده بود اما فامیل های آن زن، به سبب فقر و تهیدستی شیخ، به او جواب مثبت نداده بودند و او از جهت این ابتلا در همّ و غمّ شدید بود.
هنگامی که تهی دستی و بیماری او شدت یافت و از ازدواج با آن زن ناامید شد تصمیم گرفت چهل شب چهارشنبه به مسجد کوفه رود تا بلکه حضرت صاحب الامر (عجل اللّه فرجه) را از ناحیهای که نمیداند ببیند و مراد خود از او بگیرد.
1.مردم را با لقب صدا نکنید.
2.روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.
3.خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
4.لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
5.بدون تحقیق قضاوت نکنید.
6.اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.
7.صدقه دهید،چشم به جیب مردم ندوزید.
8.شجاع باشید،مرگ یکبار به سراغتان می آید.
9.سعی کنید بعد از خود،نام نیک بجای بگذارید.
10.دین را زیاد سخت نگیرید.
11.با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید.
12.انتقادپذیر باشید.
13.مکار و حیله گر نباشید.
14.حامی مستضعفان باشید.
15.اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد،از او تقاضا نکنید.
16.نیکوکار بمیرید.
17.خود را نماینده خدا در امر دین بدانید.
18.فحّاش و بذله گو نباشید.
19.بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.
20.رحم دل باشید.
21.با قرآن آشنا شوید.
22.تا میتوانید بدنبال حل گره مردم باشید.
23.گریه نکردن از سختی دل است.
24.سختی دل از گناه زیاد است.
25.گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.
26.آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.
27.فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.
28.محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست
( #نهج_البلاغه)